loading...
حیاط خلوت
محور بازدید : 21 شنبه 25 شهریور 1391 نظرات (1)

تصمیم گرفتم شعرهایی که میخونم و به نظرم قشنگکه بذارم اینجا تا بعدا هر وقت خواستم راحت پیداشون کنم

۱.

تو ميروي و من فقط نگاهت ميکنم

تعجب نکن که چرا گريه نميکنم

بي تو يک عمر فرصت براي گريستن دارم

اما

براي تماشاي تو همين يک لحظه باقي است

 

۲.

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود صدا در گلو شکست

تا آمدن با تو خدا حافظی کنم

بغض امان نداد و خدا... در گلو شکست

۳.

بگذار در اين همهمه آرام بمانم

با گوشۀ چشم تو در اين دام بمانم


ذرات غباري شده ام تا بتوانم

در ردّ به جا ماندۀ هر گام بمانم


هر چند که در رفتن از اين خانه مصرّم

تقدير من اين است سرانجام بمانم


اي کاش که خورشيد نتابد، دو سه روزي

در سايۀ بي حوصلگي خام بمانم


هر چند نهان ماندن اندوه محال است

کاري بکن اي عشق که گمنام بمانم ...


۴.

در میان من و تو فاصله هاست

گاه می اندیشم

می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دستهای تو توانایی آن را دارد

که مرا زندگانی بخشد

چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا

سطر برجسته ای از زندگی من هستی

دفتر عمر مرا با وجود تو

شکوهی دیگر

رونقی دیگر هست

می توانی تو به من زندگانی بخشی

یا بگیری از من آنچه را می بخشی

من به بی سامانی ، باد را می مانم

من به سرگردانی ، ابر را می مانم

من به آراسته گی خندیدم

منه ژولیده به آراسته گی خندیدم

سنگ طفلی اما

خواب نوشین کبوتر ها را در لانه می آشفت

قصه ی بی سر و سامانی من

باد با برگ درختان می گفت

باد با من می گفت :

" چه تهی دستی مرد ! "

ابر باور می کرد

من در آئینه رُخ خود دیدم

و به تو حق دادم

آه ... می بینم ، میبینم

تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی

من به اندازه زیبایی تو غمگینم

چه امید عبثی

من چه دارم که تو را در خور ؟!

هیچ !

من چه دارم که سزاوار تو ؟!

هیچ !

تو همه هستی من

هستی من

تو همه زندگی من هستی

تو چه داری ؟! .... همه چیز

تو چه کم داری ؟! ...هیچ !

بی تو در می یابم

چون چناران کهن

از درون تلخی واریزم را

کاهش جان من ، این شعر من است

آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی

راستی .... شعر مرا می خوانی ؟!

باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی

نه .... دریغا ، هرگز

کاشکی شعر مرا می خواندی !!!

از : حمید مصدق

 

۵.

مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می چرخید،

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

ای دو صد نور به قبرش بارد؛

مگس خوبی بود...

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

مگسی را کشتم ...!

حسین پناهی
 
 
۶.
 
 

نفس می کشم نبودنت را

نیستی

هوای بوی تنت را کرده ام

می دانی

پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است

تو نیستی

آسمان بی معنیست

حتی آسمان پر ستاره

و باران

مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد

تو نیستی

و من چتر می خواهم ...

هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...

خودم را به هزار راه میزنم

به هزار کوچه

به هزار در

نکند یاد آغوشت بیفتم ...

 

۷.

دختري خوابيده در مهتاب،

چون گل نيلوفري بر آب.

خواب مي بيند.

خواب مي بيند كه بيمارست دلدارش.

وين سيه رويا،شكيب از چشم بيمارش

باز مي چيند.

مي نشيند خسته دل در دامن مهتاب:

چون شكسته بادبان زورقي بر آب.

مي كند انديشه با خود:

از چه رو كوشيدم به آزارش؟

وزپشيماني،سرشكي گرم

مي درخشد در نگاه چشم بيدارش.

روز ديگر،

باز چون دلداده مي ماند به راه او،

روي مي تابد ز ديدارش،

مي گريزد از نگاه او.

باز مي كوشد به آزارش...

 

محور بازدید : 45 سه شنبه 24 مرداد 1391 نظرات (3)

دیشب با دوستان رفتیم بیرون.

واسه افطار رفتیم رستوران هانی (میدون قیام)

غذای خوبی زدیم انصافا

بعدش کلی قدم زدیم، حرف زدیم از درس گرفته تا کار و آینده و اینا..................پ

بعدشم رفتیم خیابون وحدت  ویتامینه ی علی بابا

عجب چسبید ویتامینش

بعدشم که برگشتیم خونه

خلاصه حسابی خوش گذشت

 

خدایا از این که نعمت دوستی و هم صحبتی رو به ما عطا کردی ازت ممنونم.

کاش میشد این روزا بیشتر و نزدیک تر میشد.

ولی خوب قسمت نمیشه انگار.

محور بازدید : 40 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (4)

سلام این اولین مطلب این وبلاگ هست.

اینجا یه حیاط خلوته واسه اینکه حرفایی بنویسیم که شاید نخوایم جای دیگه ای باشه. یا مثلا دوست نداشته باشیم جای دیگه ای باشه یا ............

خلاصه حیاط خلوته دیگه

من محور  و دوستم چرخدنده هر چند وقتی میایم و مطالب خودمونو مینویسیم. شاید درد دل، شاید حرف دل، شاید آرزو، شاید عشق و تنفر و .........

امیدوارم این وبلاگ مثه یک دفترچه ی خاطرات زیبا برای آینده باقی بمونه و بعدا از احوالات امروزمون درس بگیریم.

محور اومده

چی چی آورده؟

دور و گشتاور

با صدای چی؟

با صدای حرف های نگفته

 

درباره ما
این سایت برای گفتن ناگفته هاست . گفتن گفتنی هایی که گفته نشد. یا شاید نشد که بشه یا شایدم نمیشد که بشه
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 44
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 628